کد مطلب:28816 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

گرفتار نافرمانان












2761. امام علی علیه السلام - از خطبه اش، وقتی كه خبر یافت نعمان بن بشیر به «عین التَّمْر» شبیخون زده است -: گرفتار كسانی شده ام كه چون فرمان می دهم، پیروی نمی كنند و آن گاه كه فرا می خوانم، پاسخ نمی دهند. ای ناكَسان! برای یاری كردن پروردگارتان منتظر چیستید؟ آیا آیینی نیست كه شما را گرد آورد؟ و غیرتی نیست كه شما را به خروش آورد؟ من در میان شما به كمك خواهی ایستاده ام و با فریاد، از شما یاری می طلبم. نه سخنم را می شنوید، نه فرمانم را گردن می نهید، تا آن جا كه كارها سرانجام شومی را نشان می دهد. با شما نه می توان خونخواهی كرد و نه به خواسته ای رسید.

شما را به یاری برادرانتان فرا خواندم، همچون شتر بیمار نالیدید و چون شتر لاغر و زخمی سستی كردید. آن سپاه اندك و آشفته و ناتوان هم كه از سوی شما نزد من آمدند، چنان بودند كه «كَأَنَّمَا یُسَاقُونَ إِلَی الْمَوْتِ وَهُمْ یَنظُرُونَ؛[1] گویا به سوی مرگ فرستاده می شوند و آنان نگران اند».[2].

2762. امام علی علیه السلام - در نكوهش یاران نافرمان خویش -: خدا را سپاس بر امری كه فرمان داد و بر كاری كه مقدّر كرد و بر این كه مرا گرفتار قومی چون شما كرد كه هرگاه فرمان دادم، پیروی نكردید و آن گاه كه خواندم، پاسخ ندادید. اگر شما را مهلت دهند، به یاوه ها می پردازید و اگر جنگ پیش آید، سست می شوید. اگر مردم بر گِرد پیشوایی فراهم آیند، طعنه می زنید و اگر گرفتار سختی شوید، بازپس می گردید.

دشمنتان بی پدر باد! در یاری كردنتان و جهاد در راه حقّتان منتظر چیستید؟ مرگ یا ذلّت؟ به خدا سوگند، اگر روز مرگم فرارسد - كه حتماً خواهد آمد -، میان من و شما جدایی خواهد افكند، در حالی كه از هم نشینی تان بیزارم و با وجود شما اندك و تنهایم.

خدا خیرتان دهد! آیا آیینی نیست كه شما را گِرد آورد؟ و آیا غیرتی نیست كه شما را برانگیزد؟ آیا شگفت نیست كه معاویه، جفاكاران فرومایه را فرامی خوانَد و بی آن كه به آنان كمك و بخششی كند، پیروی اش می كنند، ولی شما را - كه یادگار اسلام و بازمانده مردمید - با كمك مالی و بخشش فرا می خوانم و لیكن از گِرد من پراكنده می شوید و بامن ناسازگاری می كنید؟! نه فرمانی خشنود كننده از سوی من شما را می رسد، تا از آن راضی شوید و نه خشمی كه بر محور آن گرد آیید. همانا محبوب ترین چیزی كه دیدارش كنم، مرگ است.

به یقین، كتاب الهی را به شما آموختم و با حجّت و برهان در میانتان داوری كردم و آنچه را نمی شناختید، به شما شناساندم و آنچه را ناگوارانه بیرون می افكندید، برایتان گوارا ساختم. كاش كور می دید و خفته بیدار می گشت! چه بسیار به خدا نشناسی نزدیك اند قومی كه پیشوایشان معاویه و آموزگارشان عمرو عاص است![3].









    1. انفال، آیه 6.
    2. نهج البلاغة: خطبه 39.
    3. نهج البلاغة: خطبه 180، الغارات: 291/1.